محل تبلیغات شما

خیزتاازدر میخانه گشادی طلبیم

به ره دوست نشینیم و مرادی طلبیم

زادراه حرم وصل نداریم مگر؟

به گدایی زدرمیکده زادی طلبیم

اشک آلوده ما گرچه روانست ولی

به رسالت سوی او پاک نهادی طلبیم

لذت داغ غمت بردل ما بادحرام

اگرازجورغم عشق تو دادی طلبیم

نقطه خال تو بر لوح بصرنتوان زد

مگرازمردمک دیده مدادی طلبیم

عشوه ای ازلب شیرین تو دلخواست بجان

به شکرخنده لبت گفت مرادی طلبیم

تا بودنسخه عطری دل سودا زدرا

از خط غالیه سای تو سوادی طلبیم

چون غمت را نتوان یافت مگردردل شاد

مابه امید غمت خاطرشادی طلبیم

بر در مدرسه تا چندنشیینی  حافظ

خیزتا  از در میخانه گشادی طلبیم

 

 

 

 

 

نظریه سعدی علیه الرحمه درباره سایه

نشانی دکترم را به شما میدهم

غزل۳۶۸ حافظ(ناطق)

غمت ,تو ,مرادی ,گشادی ,میخانه ,بودنسخه ,میخانه گشادی ,دل سودا ,عطری دل ,طلبیمتا بودنسخه ,سودا زدرااز

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عشق معماری